به من تكيه كن!
من تمام هستي ام را دامني مي كنم
تا تو سرت را در آن بنهي
تمام روحم را آغوشي مي سازم
تا تو در آن از هراس بياسايي
تمام نيرويي را كه در دوست داشتن دارم
دستي مي كنم تا چهره و گيسوي تو را نوازش كند
تمام بودن خود را زانويي مي كنم تا بر آن به خواب روي
خود را
تمام خود را به تو مي سپارم تا هر چه بخواهي از آن
بياشامي
از آن برگيري
هر چه بخواهي از آن بسازي
هر گونه بخواهي٬ باشم!!!
نظرات شما عزیزان:
maryam
ساعت22:52---22 خرداد 1392
و آن موقع که خدا ترو آفرید به فکر نا امیدی دل من بود...
که با دیدن تو توان زندگی پیدا کرد
دوباره رنگ گرفت...
دوباره نفس کشید...
دوباره خندید..
|